۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

بیست وچند سالگی!

شاعرانه ترین ماه؛ ماهِ بهمن بود
زاد روزم مبارک...
  • ماهور
  • پنجشنبه ۲۵ بهمن ۹۷

خط نوشته ها



- خانم "الف" به بانک می‌رود. نوبت می‌گیرد. 

شماره‌اش ۱۳۵ است. 


همان‌جا دوستش را می‌بیند که سه ساعت زود تر از او آمده و دو شماره در دستش دارد. یکی ۲۴ و  یکی ۲۵. 


شماره ۲۵ را از او می‌گیرد و کارش را زود تر از ۱۱۰ نفر دیگر انجام می‌دهد و خوشحال بانک را ترک می‌کند.


- آقای "ب" راننده تاکسی است. 

هر روز دقایقی را فریاد می‌زند تا مسافرانش تکمیل شده و حرکت کند.

امروز باران شدیدی می‌آمد. 

آقای "ب" کسی را سوار نمی‌کرد و می‌گفت که فقط دربست می‌رود.


- خانم "پ" پنجره را باز می‌کند و زیرسفره‌ای را داخل کوچه می‌تکاند.


- آقای "ت" در اتوبان می‌بیند که همه‌ی ماشین‌ها در ترافیک سنگینی هستند. وارد شانه‌ی خاکی می‌شود و از چند صد نفر جلو می‌زند و بعد به داخل صف ماشین‌ها می‌آید.


- خانم "ث" فروشنده است. 

کیفی می‌فروشد با قیمت ۲۰ هزار تومان.

توریستی از همه جا بی‌خبر می‌آید که کیف را بخرد. قیمت را می پرسد. در جواب می‌شنود: ۶۰ هزار تومان.

- آقای "ج" کارمند است. در ساعتی که اوج کار است و مراجعین صف کشیده‌اند، در اتاقش را بسته، چایی می‌ریزد و می‌نشیند کنار همکارش برای گپ زدن.


این مثال ها را تا آخرین حرف الفبا هم می‌شود ادامه داد. 

یک لحظه با خودتان رو راست باشید و بپذیرید که همه‌ی ما به اندازه "توان‌مان" متجاوزیم و دیکتاتور و ضایع کننده‌ی حق دیگران.

  • ماهور
  • جمعه ۱۹ بهمن ۹۷
میم ن ...🌹🍃

دنیا را بغل گرفتیم
گفتند امن است
هیچ کارے با ما ندارد
خوابمان برد ...
بیدار که شدیم
دیدیم
آبستن تمام دردهایش شده ایم

#حسین_پناهی

نویسندگان
بایگانی بهمن ۱۳۹۷ :: مـاهـور تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان
کوتاه ازهمه چیز همان که تو نمیدانی


۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است
شاعرانه ترین ماه؛ ماهِ بهمن بود
زاد روزم مبارک...

ماهور ۹۷-۱۱-۲۵ ۹ ۸ ۸۲۸

ماهور ۹۷-۱۱-۲۵ ۹ ۸ ۸۲۸




- خانم "الف" به بانک می‌رود. نوبت می‌گیرد. 

شماره‌اش ۱۳۵ است. 


همان‌جا دوستش را می‌بیند که سه ساعت زود تر از او آمده و دو شماره در دستش دارد. یکی ۲۴ و  یکی ۲۵. 


شماره ۲۵ را از او می‌گیرد و کارش را زود تر از ۱۱۰ نفر دیگر انجام می‌دهد و خوشحال بانک را ترک می‌کند.


- آقای "ب" راننده تاکسی است. 

هر روز دقایقی را فریاد می‌زند تا مسافرانش تکمیل شده و حرکت کند.

امروز باران شدیدی می‌آمد. 

آقای "ب" کسی را سوار نمی‌کرد و می‌گفت که فقط دربست می‌رود.


- خانم "پ" پنجره را باز می‌کند و زیرسفره‌ای را داخل کوچه می‌تکاند.


- آقای "ت" در اتوبان می‌بیند که همه‌ی ماشین‌ها در ترافیک سنگینی هستند. وارد شانه‌ی خاکی می‌شود و از چند صد نفر جلو می‌زند و بعد به داخل صف ماشین‌ها می‌آید.


- خانم "ث" فروشنده است. 

کیفی می‌فروشد با قیمت ۲۰ هزار تومان.

توریستی از همه جا بی‌خبر می‌آید که کیف را بخرد. قیمت را می پرسد. در جواب می‌شنود: ۶۰ هزار تومان.

- آقای "ج" کارمند است. در ساعتی که اوج کار است و مراجعین صف کشیده‌اند، در اتاقش را بسته، چایی می‌ریزد و می‌نشیند کنار همکارش برای گپ زدن.


این مثال ها را تا آخرین حرف الفبا هم می‌شود ادامه داد. 

یک لحظه با خودتان رو راست باشید و بپذیرید که همه‌ی ما به اندازه "توان‌مان" متجاوزیم و دیکتاتور و ضایع کننده‌ی حق دیگران.


ماهور ۹۷-۱۱-۱۹ ۳ ۹ ۷۴۳

ماهور ۹۷-۱۱-۱۹ ۳ ۹ ۷۴۳


میم ن ...🌹🍃

دنیا را بغل گرفتیم
گفتند امن است
هیچ کارے با ما ندارد
خوابمان برد ...
بیدار که شدیم
دیدیم
آبستن تمام دردهایش شده ایم

#حسین_پناهی


تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
نویسندگان

!DOCTYPE html> بایگانی بهمن ۱۳۹۷ :: مـاهـور تایتل قالب


۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است
شاعرانه ترین ماه؛ ماهِ بهمن بود
زاد روزم مبارک...

ماهور ۹۷-۱۱-۲۵ ۹ ۸ ۸۲۸

ماهور ۹۷-۱۱-۲۵ ۹ ۸ ۸۲۸




- خانم "الف" به بانک می‌رود. نوبت می‌گیرد. 

شماره‌اش ۱۳۵ است. 


همان‌جا دوستش را می‌بیند که سه ساعت زود تر از او آمده و دو شماره در دستش دارد. یکی ۲۴ و  یکی ۲۵. 


شماره ۲۵ را از او می‌گیرد و کارش را زود تر از ۱۱۰ نفر دیگر انجام می‌دهد و خوشحال بانک را ترک می‌کند.


- آقای "ب" راننده تاکسی است. 

هر روز دقایقی را فریاد می‌زند تا مسافرانش تکمیل شده و حرکت کند.

امروز باران شدیدی می‌آمد. 

آقای "ب" کسی را سوار نمی‌کرد و می‌گفت که فقط دربست می‌رود.


- خانم "پ" پنجره را باز می‌کند و زیرسفره‌ای را داخل کوچه می‌تکاند.


- آقای "ت" در اتوبان می‌بیند که همه‌ی ماشین‌ها در ترافیک سنگینی هستند. وارد شانه‌ی خاکی می‌شود و از چند صد نفر جلو می‌زند و بعد به داخل صف ماشین‌ها می‌آید.


- خانم "ث" فروشنده است. 

کیفی می‌فروشد با قیمت ۲۰ هزار تومان.

توریستی از همه جا بی‌خبر می‌آید که کیف را بخرد. قیمت را می پرسد. در جواب می‌شنود: ۶۰ هزار تومان.

- آقای "ج" کارمند است. در ساعتی که اوج کار است و مراجعین صف کشیده‌اند، در اتاقش را بسته، چایی می‌ریزد و می‌نشیند کنار همکارش برای گپ زدن.


این مثال ها را تا آخرین حرف الفبا هم می‌شود ادامه داد. 

یک لحظه با خودتان رو راست باشید و بپذیرید که همه‌ی ما به اندازه "توان‌مان" متجاوزیم و دیکتاتور و ضایع کننده‌ی حق دیگران.


ماهور ۹۷-۱۱-۱۹ ۳ ۹ ۷۴۳

ماهور ۹۷-۱۱-۱۹ ۳ ۹ ۷۴۳


مـاهـور

کوتاه ازهمه چیز همان که تو نمیدانی

میم ن ...🌹🍃

دنیا را بغل گرفتیم
گفتند امن است
هیچ کارے با ما ندارد
خوابمان برد ...
بیدار که شدیم
دیدیم
آبستن تمام دردهایش شده ایم

#حسین_پناهی

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
نویسندگان
پیوندهای روزانه